نویسنده کتاب «باغ کیانوش»:

کودکان حتی از نویسنده‌های به روز هم جلوترند

کودکان حتی از نویسنده‌های به روز هم جلوترند
گزارش روزنامه شهرآرا از نشست نقد و گفت‌وگو کتاب باغ کیانوش در مشهد
سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۹
کد خبر :  ۳۵۱۹۵۸

جمعی از نویسندگان و منتقدان ادبی مشهد، روز شنبه، ۲۰ بهمن ماه، در پردیس سینمایی «مهر کوهسنگی» مشهد گرد هم آمده بودند تا درباره رمان «باغ کیانوش»، اثر علی اصغر عزتی پاک، گفت‌و‌گو کنند، کتابی که در اواخر دهه ۹۰ با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد و به تازگی فیلمی با اقتباس از متن آن، با همین عنوان، در سینما‌های کشور به نمایش درآمد که حدود ۲۵ میلیارد تومان فروخت.

«باغ کیانوش» داستان دو نوجوان به نام‌های «حمزه» و «عباس» را روایت می‌کند که قصد دارند، در شبی که ظاهرا همه سرگرم عروسی پسر کیانوش‌اند، به باغ میوه کیانوش دستبرد بزنند و از آن میوه بچینند؛ اما ناگهان سروکله کیانوش پیدا می‌شود و مچ دو دوست را‌ می‌گیرد. در این حیص وبیص، خلبان یک هواپیمای جنگنده عراقی که در نزدیکی باغ سقوط کرده است به آنجا می‌رسد و کیانوش و عباس را اسیر می‌کند؛ ولی حمزه از دست او درمی رود و تلاش می‌کند کمک بیاورد.

در نشست روز شنبه، محمد خسروی راد، علی براتی گجوان، سیدعلیرضا مهرداد و سیدسعید موسوی، نظرات خود درباره این کتاب را بیان کردند که در پایان عزتی پاک به برخی از آن‌ها پاسخ گفت. اما، در حاشیه برگزاری این نشست، این نویسنده برخی از پرسش‌های «شهرآرا» درباره کتاب «باغ کیانوش» را نیز پاسخ داد که ماحصل آن در ادامه آمده است.

 

نویسندگان نظر کودکان و نوجوانان را جویا شوند

بخش مهمی از جذابیت نویسندگی به مواجهه با مخاطبان برمی گردد. معمولا، مخاطبان اثر به چیز‌هایی درباره آن فکر می‌کنند که ممکن است به ذهن نویسنده هم نرسیده باشد. این موضوع هم به ظرفیت ادبیات و متن و روایت بازمی گردد. هر گروه از مخاطبان اثر را متناسب با علاقه مندی، سلیقه و روحیات خود می‌بینند.

مدت هاست برای کودکان اثر تولید می‌کنم و به همین دلیل، منفک بودن از فضای کودکان برای من ممکن نیست. از زمانی هم که فیلم «باغ کیانوش» اکران شده، هر ماه، چندین جلسه در جمع مخاطبان کودک، و به خصوص مخاطبان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، داشته‌ام. معتقدم کودکان از نویسنده ها، حتی از نویسنده‌های به روز، جلوتر هستند و اشتیاق و علاقه آن‌ها انرژی زیادی به نویسنده می‌دهد و خودشان نکات زیادی را به او منتقل می‌کنند.

به نویسندگان توصیه می‌کنم بیشتر با کودکان و نوجوانان همراه باشند و نظر آن‌ها را جویا شوند؛ بازخوردی که کودکان از یک اثر می‌دهند با بازخورد مخاطبان حرفه‌ای متفاوت است: بچه‌ها با گارد باز به سراغ کتاب می‌روند و خالی الذهن آن را‌ می‌خوانند، درحالی که منتقدان، غالبا، این گونه نیستند و مواجهه شان با اثر متفاوت است. برای من، نظر مخاطب مهم است، اینکه بچه‌ها کار را بخوانند و لذت ببرند، اثرم سرگرم کننده باشد، با موضوع داستانْ کشفی برای مخاطب شکل بگیرد.

دلباخته توصیفات و جزئیات هستم

من دلباخته توصیفات و جزئیات هستم و در این کتاب هم این رویکرد را داشته‌ام، ضمن اینکه نیمی از جزئیات را حذف کرده‌ام تا کتاب به اینجا رسیده است. احساس می‌کنم با این جزئیاتْ مطالب بیشتری از فضای قصه را‌ می‌توانم به مخاطب القا کنم.

برخی توقع داشتند که، با توجه به وقوع قصه در شهر همدان، از لهجه همدانی استفاده کنم. درباره استفاده نکردن از لهجه همدانی در نگارش داستان، باید بگویم که معتقدم همدانی لهجه شنیداری است و گفتاری نیست. اگر با لهجه داستان را‌ می‌نوشتم و حتی اعراب گذاری هم می‌کردم، خواندن آن با دشواری فراوانی همراه می‌بود، ضمن اینکه حتی اعراب گذاری هم ممکن است برای فهم لهجه چندان کارایی نداشته باشد.

فیلم نامه اقتباسی خوب و بد دارد

در اثر سینمایی اقتباسی، مشورت با نویسنده اصلی به سود فیلم تمام می‌شود، چون نویسنده بر کتاب و متن و ظرافت‌های آن مسلط است و مخاطبان خود را طی سال‌ها پیگیری کرده است، به ظرفیت‌های مغفول کار خود فکر کرده و انتقادات منتقدان و مخاطبان را شنیده است، و لذا جهان داستان برای او کامل شده است. پس بهتر است که نویسنده فیلم نامه، اگر قرار است اثری اقتباسی بنویسد، درصورت دردسترس بودن مؤلف اصلی، نظر او را هم جویا شود. در ساخت فیلم «باغ کیانوش»، توقعی نداشتم که با من مشورت کنند، اما، اگر این اتفاق می‌افتاد، درنهایت به سود اثر تولیدی تمام می‌شد.

به نظر من، در مقایسه فیلم با متن اصلی کتاب، هم وجوه مثبت و هم انتقاد‌هایی وجود دارد: بهتر بود پایان بندی داستان با اتکا به قهرمانان اصلی آن، که نوجوانان هستند، شکل می‌گرفت. همچنین، رویکرد من صلح آمیز بود، درحالی که در فیلم این گونه نیست. ازسوی دیگر، جای دختران در داستان من خالی بود که نویسنده فیلم نامه به آن توجه کرد، ضمن اینکه به بازی بودن بخشی از ماجرا، روستا و نسبت جنگ با روستا هم توجه نشان داد. او، همچنین، شخصیت کیانوش را با عمق بیشتری به تصویر کشید. فیلمْ کارگردان تیزهوشی داشته که جا‌های خالی رمان را پر کرده است. درمجموع هم بازخورد مثبتی داشته و مخاطبان زیادی آن را دیده‌اند و بعد از آن به کتاب من هم بیشتر از گذشته توجه شده است.

***

کلاغ‌ها دیگر آرام شده بودند و رفته بودند توی لانه‌هایشان؛ تک‌وتوکی هم که مانده بودند روی شاخه‌ها میوه شده بودند برای راجی‌ها. دیگر از آن‌همه سروصدا خبری نبود؛ حالا فقط گاه‌گداری کلاغی تنها در گوشه‌ای قارقار سر می‌داد و کلاغی دیگر با کمی تأخیر جوابش را می‌داد. گاهی هم کلاغی تنها از روی شاخه‌ای بلند می‌شد، بال‌بالی می‌زد و بعد، بدون اینکه از درخت فاصله بگیرد، دوباره برمی‌گشت سر جایش. کیانوش، با تکه‌چوبش که درازتر از چوب دهل بود، زد به درخت زردآلو و با حرص گفت: «بیا پایین!» عباس از جایش تکان نخورد؛ خشکش زده بود و فقط نگاه می‌کرد به کیانوش. چشم‌هایش از ترس گرد و گشاد شده بود و انگار حتی نمی‌توانست زردآلو‌های توی دهانش را فروبدهد. فشار انگشت‌های کیانوش مچ دست حمزه را به‌درد آورد. صدای تق‌تق ضدهوایی‌ها کم‌کم به‌گوش رسید. صدا از طرف همدان بود. کیانوش چشم دوخت به آسمانِ سمتی که صدا‌ها لحظه‌به‌لحظه زیادتر و زیادتر می‌شد. چند لحظه به همان حال ماند و بعد با خودش حرف زد: «خدا خودش رحم کند؛ این صدام لامذهب دوباره می‌خواهد یک‌عده را خانه‌خراب کند.»

اطلاع از آخرین اخبار فرهنگی هنری و رویدادهای خراسان رضوی از صفحات ما در فضای مجازی

ایتا     بله     تلگرام    اینستاگرام  آپارات

کودکان حتی از نویسنده‌های به روز هم جلوترندکودکان حتی از نویسنده‌های به روز هم جلوترندکودکان حتی از نویسنده‌های به روز هم جلوترند

ارسال نظر

پربازدید ها

صفحه خبر - عکس مطالب بیشتر

صفحه خبر - تماشاخانه مطالب بیشتر